روبین وود زورث کاریس، خبرنگاری آمریکایی است که برای پوشش خبری دهه فجر سال ۱۳۶۴ به ایران آمد و این شانس را داشت که حضرت امام(ره) را در جماران ملاقات کند. او از همان ابتدای ورود به حسینیه از همه چیز حتی سیگارنکشیدن مردم در آن جمع و شیطنت‌نکردن دانش‌آموزان گروه سرود متعجب می‌شود و می‌نویسد که: «گویا همه برای یک کار خیلی جدی در این سالن جمع شده‌اند.» روبین وود همه چیز را با جملاتی ساده و کاملاً فطری توصیف می‌کند، ازجمله لحظه ورود امام را: «احساس می‌کنم یک انرژی فوق‌العاده از پشت سر او ساطع است که مرا به بالای بالکن می‌کشد.» او به شدت تحت تأثیر متانت امام قرار می‌گیرد و از این‌که آن حضرت هنگام شعاردادن مردم و سخنرانی دیگران که گاه شامل تعریف‌هایی از ایشان است‌، لبخند نمی زنند یا احساساتی نمی‌شوند و به اطراف نگاه نمی‌کنند، شگفت‌زده می‌شود و اوج دریافتش از سیمای امام را با این جمله نشان می‌دهد: «اگر روزی بخواهم فیلمی درباره مسیح بسازم، بی‌شک نقش مسیح را به این مرد خواهم داد.[۱]

نام مسیح همیشه تجسم پاکی، راستی، صفا و لطافت روح است چرا که قرآن او را به ما چنین نمایانده است. حتی واژآرایی این نام نیز از نوعی موسیقی لطیف و پر روح برخوردار است.‌ به همین خاطر دوستداران مسیح همیشه چهره‌ای آرام با تبسمی نازک از او کشیده‌اند هر چند که غالب این نقاشی ها که گاه دوستان ما نیز از آن استفاده می‌کنند، به مسیح، این مرد آسمانی شرقی، چهره‌ای با نژاد غربی بخشیده‌اند، موهایی صاف و طلایی با چشم‌هایی روشن. بماند که پیروان او در آفریقا نیز او را سیه‌چرده و جعدین مو ترسیم می‌کنند و به خوبی می‌توان فهمید که همه مسیح را از خود می‌دانند و بر اساس منطق «لاَ نُفَرِّقُ بَیْنَ أَحَدٍ مِّنْهُمْ وَنَحْنُ لَهُ مُسْلِمُونَ» به پیروان آخرین پیامبر نیز تعلق دارد. مهربانی، متانت، انرژی معنوی، جدّیت و فروتنی چیزهایی است که باعث می‌شود یک پیرو مسیح، سیمای او را در چهره امام ببیند. آنطور که از خاطرات روبین وود می‌توان فهمید، او به طور حتم نمی‌دانسته که نام امام نیز مانند مسیح، روح الله است وگرنه شاید گمان به رجعت مسیح می‌برد که این چنین دگرگونی عظیمی را بر روی زمین ایجاد کرده است. ما البته بر این گمان نیستیم که خمینی، مسیح است اما همه می‌دانند که انقلاب او به مانند دم مسیح زندگی‌بخش بود. مردم ما از آن زمان که امام را شناختند و تاثیر مسیحایی او را دریافتند، تصویر او را در برابر دیدگان خویش قرار دادند حتی آن زمان که این عمل جرم به حساب می‌آمد. برای اثبات این مدعا نیز نیازی به اقامه دعوا ندیده‌اند چرا که می‌دانند اگر کسی به دیده انکار ننگرد و در مقابل کلام و حتی سیمای امام قرار گیرد، همان انرژی فوق‌العاده‌ای که زورث کاریس از آن سخن گفت، او را نیز به سوی خویش می‌کشاند.

نکته:

در بخش‌های یک و دو سعی شده است که به این نکات توجه شود:

۱-       پوسترهای نابی که به‌خاطر تصویر و نسخه چاپی کمیاب هستند.

۲-      قالب‌های متنوع و متفاوتی که مردم تصویر محبوب خود را در آن چاپ و نصب کرده‌اند.

۳-      عمق و تنوع حضور تمثال امام از سال‌های دور و در مکان‌های مختلف.

۴-      علاقه و تلاش مردم به نگهداری تمثال حضرت امام علیرغم قدمت وکهنگی آن به عنوان تصویری مقدس.

۵-       بررسی خمینی‌خواهی عظیم نه از نوع دولتی و سازمانی بلکه از جنسی مردمی.

به طور قطع این تصاویر جای بررسی بیشتری را دارند که از دید حقیر پوشیده مانده و شما می‌توانید در صفحه نظرات، بهتر و کامل تر به آن بپردازید و باز به طور قطع شما نیز در اطراف خود از این تمثال ها بسیار دیده اید و ایمیل تصویری از آن ها ، می تواند یادداشت بعدی با این موضوع را برای همه ارادتمندان امام غنی تر نماید .


[۱] زیباترین تجربه من، خاطرات روبین وود زورث کاریس، ترجمه سیده خدیجه مصطفوی، موسسه فرهنگی، هنری و انتشاراتی ضریح آفتاب.