این یادداشت کم‌بضاعت تقدیم می‌شود به غبار مزار جهادگر شهید، مهدی کاشی‌پور، به یاد صمیمیت و سادگی تبسم و دست‌خطش…

یک نتیجه‌گیری غیر رسمی از مقدمه‌ای رسمی

در بهشت رضای مشهد قدم که می‌زنم، به تفاوت‌های عمیقی که در موضوع قبرستان، میان شیعیان و گروه‌های منحرفی مانند وهابیت وجود دارد، فکر می‌کنم؛ ما شیعیان با مزار رفتگان‌مان سر و کار داریم و طبق آموزه‌های روایی و سیره‌ی معصومان علیهم‌السلام، با حاضر شدن بر سر مزار رفتگانمان آنها را می‌شوییم، با اهل آن‌ها حرف ‌می‌زنیم، برای‌شان دعا می‌کنیم و حتی دعای آنان را برای خود مستجاب می‌دانیم و با خواندن قرآن و خیرات کردن برای‌شان توشه می فرستیم. (می‌توانید کتاب منازل‌الآخره نوشته‌ی حاج شیخ عباس قمی را مطالعه کنید.) پس طبیعی است قبرستان‌ها محل رفت و آمد ما باشد و به آبادی آن فکر کنیم. از این که بگذریم، نوبت به بیان و عمل معصومان در ارج نهادن به قبوری می‌رسد که مدفن شهدا است. این معنا، در تعمیر و مرمّت متناوب قبرهای شهدای احد توسط حضرت فاطمه زهراسلام‌الله‌علیها به خوبی دیده می‌شود. (وفاءالوفاء ۳/۹۳۲) پیداست که یک وجه عمده‌ی این تلاش در احیای قبور شهدا، تلاش برای احیای راه و جایگاه فکری آنان برای نسل‌های بعد است، یعنی اول تعظیم شعائرالله و دوم نگاه میراث کردن آنها.

این مقدمه‌ی رسمی را برای این گفتم تا نتیجه بگیرم حالا که تعظیم قبور شهدا در حد تعظیم خود شهدا و راه‌شان است، آیا اجازه هست که کسی چون من، سوگواری برای قبر شهدا را در ردیف سوگواری برای خود شهدا بدانم؟ و اجازه هست بپرسم وقتی بخش میراثی یک قبر را از بین می‌بریم آیا بخشی از راه شهید و مقام شهید را از بین نبرده‌ایم؟

قصه درباره‌ی مردمی است که بر فراز قبر شهید‌شان صورت مزاری در شأن شهید و مقام قدسی‌اش آراسته‌اند، آن را با امکانات محدود مالی و ابزاری خود به بهترین شکل ممکن برپا کرده‌اند، در این مزارآرایی از هنر و سلیقه‌ی شخصی خود در حد اعلا بهره جسته‌اند و سعی کرده‌اند با قراردادن بعضی از یادگارهای شهید و یا حتی تعریف فرم و ایجاد یک سری ویژگی، زائر را در همان چند لحظه‌ زیارت تا حدودی با ویژگی‌های شهید آشنا کنند. این یعنی مزارها، فضایی هستند برای ارائه و حفظ یک میراث فرهنگی…