من در ۲۵ سال فعالیت خودم، هیچوقت عضو هیچ کانون رسمی و صنفی نبودهام. نه طراحان گرافیک، نه اهالی تبلیغات. تعصب صنفی هم ندارم. اما این دلیل نمیشود به رسالت مقدس تبلیغات تعصب نورزم!
پس با اجازهی اعضای رسمی این اصناف، چند خطی دربارهی فاجعهی مضحکی که این روزها در فضای تبلیغات شهری مشهد اتفاق افتاد مینویسم:
اینکه صاحب یک شرکت تبلیغاتی عروسی دخترش را روی بیلبوردهای شهری به او تبریک بگوید، اگر دارای منطقی باشد، ازین دو گزینه خارج نیست: تابلو خصوصی و متعلق به خود من است، و یا اینکه پولش را داده ام.
آنچه عقل حکم میکند و قانونهای شکسته بسته هم کم و بیش میگوید، محتوای تبلیغات جزو حقوق مردم است و سهم چشم و فرهنگ مردم متعلق به مالک رسانه نیست.
آقایی که چنین کاری کرده، علیرغم موقعیت اجتماعی و تشخّص و دارایی و دک و پز، هیچ فرقی ندارد با کسی که برای عروسی دخترش ارکستر میآورد و تا صبح اهل محله را با سروصدای جشنش بیخواب میکند.
هیچ فرقی ندارد با مسافرکشی که با صدای ضبطش آلودگی صوتی ایجاد میکند و اگر شاکی شوی میگوید ماشین شخصی است. میخواستی تاکسی سوار شوی!
هیچ فرقی ندارد با کسی که آب را هدر میدهد و موجب کم آبی میشود و میگوید پول قبضش را میدهم.
هیچ فرقی ندارد با کسی که…
منطق این اتفاق اشرافی و باکلاس، همینقدر سخیف و بی کلاس است…
من احساس کردم ما مثل مردم قصههایی هستیم که برای عروسی دختر پادشاه باید هفت شب و هفت روز فریاد و طبل و شیپور جارچیان را تحمل کنند و خرج سور و سات عروسی هم بر گردهشان سنگینی کند.
کاش لااقل در روزگاری این اتفاق سخیف اشرافی میافتاد که اینهمه فقر و گرفتاری وجود نداشت!
گلایهی اصلی را اما باید از شهرداری و دستگاههای نظارتی به ویژه ارشاد نمود.
مگر قرار نبوده بر محتوای تبلیغات شهر نظارت کنید؟ این تبلیغ اشرافی و موهن به شخصیت مردم، چه از زیر دست شما در رفته باشد و چه بدون هماهنگی با شما انجام گرفته باشد، قطعا مستحق پیگیری و مواخذهاید.
در شهری که هتلهای کذایی میسازند و عبارات منفوری مانند مجلل و اشرافی را از زبالهدان درمیآورند و ترویج میکنند و صدا و سیمای عوام ما هم برایش تیزر میرود و بعد صاحبانش میروند با پولشان مسجد و حسینیه وقف میکنند، در شهری که مراکز خرید و مسابقهی مصرف و بخوربخور درست میکنند، با کلی حواشی فرهنگی مبتذل، و فضای زیارت را خراب میکنند، بعد ساختمانش را بیاد امام هشتم به شکل ۸ میسازند، به والله همین را کم داشتیم که بعضیها چون دستشان میرسد، اسم دخترشان را توی چشم مردمی بکنند که در تأمین ابتدائیات زندگیشان دچار مشکلاند.
اگر خواب مدیران اقتصادی همچنان سنگینتر شود و مدیرانِ از صدر تا ذیل افتخار آفرین ارشاد بیدار نشوند، بعید نیست که به زودی، همهی ما باید تا صدای آروغ نوکیسگان را بشنویم و تحسین نماییم…
انتشار این یادداشت در:
ثبت ديدگاه