سالها پیش، من همواره همنشین رنگ و قلم بودم. قاب کارهایم همیشه بزرگ بود و برایشان انرژی خاصی میگذاشتم. در کارگاه و یا روی داربست، گرم ساختن تصاویر بزرگ و طرحهای متنوع گرافیکی در قالب پرده و نقاشی دیواری بودم.
من نقاشی را برای اولین بار با رنگ روغن و بعد از مدتی با آبرنگ تجربه کردم و در سالهای ۷۰ به بعد، آن را با رنگ پلاستیک به سمت نقاشی تبلیغاتی بردم. آن زمان البته پردههای بزرگ نقاشی به مناسبتهای مختلف مذهبی و انقلابی گاه و بیگاه فرصتی برای تجربهی کارهای بزرگ ایجاد میکرد. اما تولد بیلبوردهای تبلیغاتی در آن دهه، زمینهی بیشتری را برای ترسیم نقاشی در ابعاد بزرگ به وجود آورد. چرا که تمامی تابلوهای تبلیغاتی لاجرم باید با دست نقاشی میشدند.
این ابعاد بزرگ، من را عادت داده بود تا دایرهی چرخش و اثر گذاری قلمم وسیع باشد. زود خشک شدن رنگهای پلاستیک و لزوم تواتر بین رنگ گذاریها مرا مجبور به سرعت عمل و شتاب میکرد و چشمم با پرسپکتیو حاصل از ابعاد وسیع کار، سازگار شده بود.
این روال البته بعد از دوران دانشگاه و ورود من به فضای ویدئو-گرافیک و از طرفی ورود صنایع چاپ در قطع و متراژ بزرگ مانند انواع بنر، توفیق من در ادامه این راه را به افول کشاند.
تقارن دو بازگشت
اقبال به چاپهای بیروح پلاستیکی که زمانی با جلوههای اعجازآمیزش بر نگاه بسیاری از هنرمندان و اصحاب رسانه و تبلیغات چیره آمده بود، این روزها کم کم حنایش بیرنگ تر و بیرنگ تر میشود. کم کم دارد سِحر این ابزار بی اثر میشود و نگاههای هنرپسند بیدار میشوند. مردم نیز به جلوههای دوست داشتنی هنرهای زنده و دستی علاقه بیشتری نشان میدهند.
در واقع ما امروز در آغاز یک بازگشت به هنرهای تجسمی دستی هستیم. در دوره ای که هیاهوی تکنولوژی دیجیتال و چاپ فروکش میکند و در جایگاه واقعی خود مینشیند، انتظار میرود این دو، به تعاملی خوب و فعال با هم برسند.
برای من، این روزها همراه شده با توفیقاتی که به لطف دوستان عزیز و همکاران خوبم برایم فراهم آمده. توفیق بازگشت به دوران رنگ و قلم. چرتکه و سطل، دیوار و برزنت….
اگر چه سفر نجف و پیش آمدهای خوب و همراهان پرانرژی آن برای من مغتنم بود و توانستم کارهایی در ابعاد نسبتا بزرگ با دست انجام دهم. اما این، هنوز نقطه شروع بازگشت من است. شاید امروز نیازی نباشد که مثل گذشته پردهی ۱۵۰ متر مربعی یا دیوار ۱۰۰ متر مربعی نقاشی کنم، اما هنوز جای زیادی برای تجربههای متنوع و تکنیکهای متفاوت و ایجاد تعامل بین تجربیات قبلی و امکانات فعلی در چهاردیواری کوچک خودم دارم.
تجربهی نجف
کسانی که در فضای اربعین و زیارت پیاده کربلا قرار گرفتهاند میدانند که چه میزان تلاطم بر فضا حاکم است. و هر کار ساده ای گاه چه قدر دارای پیچیدگی میشود.
از مشکلات و حجم بالای ترانزیت کالا در مرز گرفته تا تعدد کارهای بر زمین مانده تا نبود وسیله نقلیه و دوری راه ها… همه و همه باعث میشوند یک کار کوچک به سختی هماهنگی و انجام یابد.
کار بزرگی که دوستان ما برای تدارک تولیدات هنری در نجف اشرف صورت دادند در نوع خود قابل تحسین بود. حضور تعداد زیادی هنرمند ، انتقال لوازم و ابزار مختلف هنری و هماهنگیهای مختلف جهت پشتیبانی، کاری سخت بود که دوستان ما به لطف حضرت سید الشهدا به خوبی از پس آن برآمدند.
وجود شرایط خاص نجف در آستانه اربعین، عملا فضای تصمیم در لحظه را ایجاد میکرد. سازههای آمادهی شش در دو متر با زحمات دوستان اجرایی تیم، پارچه کشی شد و من باید به سرعت تصمیم میگرفتم چه تصویری بر آن نقش ببندد. پیشنهاد قطعی آقای فخار، بعنوان مدیر تیم، تصویر علما و شهدای جهان اسلام از ملّیتهای مختلف بود.
اینطور برنامه ریزی کردیم که چهار چهره از علمای شهید در یک قاب نقش ببندد. اگرچه انتخاب سخت بود و شخصا علاقمند به کار درباره سید زکزکی و امام موسی صدر نیز بودم، اما محدودیت فضا و وجود قید شهید، من را به انتخاب این چهار شخصیت رساند: شهید نمر، شهید عارف حسینی ، شهید سید عباس موسوی و شهید محمدباقر صدر. در واقع چهار چهره از حجاز، شبه قاره ، لبنان و عراق…
از محدودیتهای نت و سختی یک برگ پرینت – که با صرف وقت زیاد از طرف دوستم آقای غریبی به انجام رسید- که بگذریم، در دسترس نبودن عکس با تنوع و کیفیت بالا که فیگورها و زوایای یکسان بدهد، باعث شد تصمیم بگیرم چهرهها دو به دو در طرفین قاب بنشینند. همچنین کوتاه بودن عرض سازه و لزوم دیده شدن اثر از فواصل دور باعث شد تا نمای بستهای از چهرهها را انتخاب کنم.
غروب یکشنبه ۲۳ آبان ماه، طرح اولیه را با پروژکشن مدادی کرده و تا سحرگاه فردا، نیمی از کار را رنگگذاری کردم.
مردمی که در میدان ثوره العشرین به سمت حرم حضرت امیر علیه السلام در حال تردد بودند به شدت با کار ارتباط گرفته و درباره آن سوال میپرسیدند. برخی دوست داشتند برای ثواب هم که شده، کمی رنگ روی کار بگذارند و برخی زائران هم که هنرمند بودند و دستی در کار داشتند، با به کار بردن اصطلاحاتی خاص، ابراز علاقه نموده و سعی میکردند نشان دهند که همصنف هستند.
البته این نوع برخوردهای گرم را همهی هنرمندان و در حین خلق همه آثار تجربه کردند اما نکته ویژه برای این اثر، غربت شخصیتهای شهید جهان اسلام در بین زائران بود، حتی شهید صدر در میان مردم عراق!
در این میان به نظر میرسید شهید نمر برای چشم مردمان ملل مختلف، شناخته شدهتر بود.
شاید چون خونش در دوران رسانه های جدید ریخته شده و این میان دلها بسوزد برای سید عارف الحسینی که جز یک سید نوجوان نورانی اهل پاکستان، کس دیگری او را نشناخت حتی حزباللهی باکلاسهای خودمان!
اگرچه به خاطر سوالات پیاپی مردم درباره این شخصیتها به نظر میرسید باید قبل نقاشی، اسامی آنها نوشته میشد، اما همین پرسش اسم، بهانه خوبی بود برای ارتباط.
شعار «دماءکم الثوره» پیشنهاد دوست طلبهای بود که سال گذشته برای شهید نمر به من منتقل کرد و اگرچه توفیق نداشتم آن موقع استفادهاش کنم، اما قسمت شد آن را در این اثر به کار ببرم.
خوشنویسی اثر توسط برادر هنرمندم روح الله ابوالفضلی در غروب دوشنبه ۲۴ آبان ماه پایان یافت و در کنار خیایبان ثوره العشرین نجف، در مقابل دیدگان روشن زائران قرار گرفت.
تابلوی (نسیر الی القدس) هم همین حکایت را داشت. با این تفاوت که به پایان سفر نزدیک شده بودیم و محدودیت وقت باعث شد تکنیکی انتخاب کنم که زمان کمتری ببرد و همینطور هم شد. تنها توانستم به صورت خطی آن را اجرا کنم اما ویژگی بصری خاص دیگری بر روی آن پدید نیامد. شعار این اثر هم ایده جمعی از دوستان خوب قمی بود که به خط آقای ابوالفضلی رقم خورد.
زحمات دوستانم آقایان مجلسی، غریبی، مغروری، قربانپور، فولادی و ایلی بسیار در خلق این آثار کمک حال من بود و زمان را برایم ذخیره کرد.
خلق اثر در میان مردم همیشه موجی از انرژی به هنرمند منتقل می کند و او را بدون واسطه در مقابل برداشتها و نقدهای مخاطب قرار میدهد.
بدون شک یک از راههای نجات هنرمندان از برج عاج نشینی و دور شدن از مردم همین حضور فیزیکی در میان جامعه است. البته مسئله شناسی مردم قبل از تولید اثر، و ارائه آن در میان خود آنان، حلقه های مکمل این نوع حضور است.
مطالب مرتبط:
گزارش تصویری فعالیت در موکب الامام الرضا علیه السلام- خادمین فرهنگی اربعین
ثبت ديدگاه